توفان اندیشه های مولانا در مثنوی معنوی هم از آغاز به شکلی بدیع و عجیب رو می نماید. این کتاب جلیل القدر بر خلاف سلف خویش، چون حدیقه الحقیقه و منطق الطیر که با نام و ستایش خدا و انبیا و اولیا آغاز شده اند با شکایت های نایی شروع می گردد که از جدایی ها حکایت می کند. عجیب آن است که گرچه با نوازنده خویش دمساز و همراه است، اما هنوز مشتاق وصال اوست. این نی که نمادی از خود مولانا و انسان کامل است غریب و تنها در پهنه گیتی با معرفتی عمیق از هستی، به دنبال بازگشت به دوران وصال خویش، با زن و مرد همنفس می گردد تا شاید سینه ای شرحه شرحه از فراق بیابد و او را در این سفر همراهی نماید؛ سفری که چون سفر مجنون به سوی لیلی، پرخون و غم انگیز و بی سرانجام است و نهایتی جز فنای سالک در حضرت معشوق ندارد:
نی حدیث راه پرخون می کند
قصه های عشق مجنون می کند
کتاب الله، قرآن کریم، دِینی گران بر گردن مثنوی معنوی دارد. کتاب جمیل و جلیل الهی در لباس قصه هایی از انبیا و اولیا به شرح اسرار الهی و رموز سیر و سلوک برای طالبان معرفت می پردازد. مثنوی نیز که حاصل انس مولانا با قرآن و حدیث است به همان سبک و سیاق، نی یا همان انسان کامل را وصف می کند که از انبیا و اولیای خداست. اندیشه وحدت نگر مولانا همچون ابن عربی برای هریک از انبیا و اولیای خدا در دستگاه آفرینش نقشی قائل است برخی متعالی تر و برخی کم قدرتر.
حضرت علی(ع) نقشی بی همتا در عرصه هستی و در میان شخصیت های مثنوی معنوی به عهده دارد. او اخلاص در عمل را به سالکان الی الله می آموزد، او شیر حق است:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
درزمان رسول خدا، صحابه ایشان از ثواب اعمال نمی پرسیدند، بلکه نگران از آمیختگی هواهای نفسانی با اعمال خویش به دنبال یافتن راه های مکر نفس بودند تا اخلاص در عمل را بیابند و اینک نمونه شگرفی از آن را علی(ع) به آنها می آموزد:
بهر این بعضی صحابه از رسول
ملتمس بودند مکر نفس غول
کاو چه آمیزد زاغراض نهان
در عبادت ها و اخلاص جان
ماجرای درگیری علی(ع) با عمروبن عبدود در جنگ خندق مشهورتر از آن است که نیاز به بازگویی داشته باشد، اما نگاه مولانا به این ماجرا حاوی لطایفی است که نشان از علاقه و ارادت خاص مولانا نسبت به علی ابن ابیطالب دارد و در میان شخصیت های مثنوی هیچ کس با چنین زیبایی و هنرمندی با اوصاف عالی تصویر نشده است.
در این درگیری هنگامی که عمرو شکست می خورد، علی(ع) به کشتن او اراده می فرماید. عمرو بر چهره مبارک ایشان خدو (آب دهان) می اندازد. این کار او موجب می شود تا امیرمومنان در کشتن عمرو توقف کند. عمرو با تعجب دلیل کار او را می پرسد. ایشان پاسخ می دهند: این وقفه برای آن بود که خشمم از عمل زشت تو برطرف شود و تو را برای رضای کسی بکشم که مرا به این جنگ آورده است و اسیر اراده او هستم:
ما رمیت اذ رمیتم در حراب
من چو تیغم و آن زننده آفتاب
این حکایت با اندکی خلاف اصل آن در دفتر اول مثنوی، بیت 3720 به بعد آمده است. ارزش آن در 2 محور است: اول اوصاف و ویژگی هایی است که برای علی(ع) برشمارده می شود و دوم تشریح و توضیح ویژگی های انسان کامل در مصداق علی(ع) است که عمدتا به توصیف فنای افعالی انسان کامل نظر دارد.
همان گونه گه خواندیم مولانا، علی(ع) را شیر حق می خواند لقبی که پیامبر به ایشان عطا فرمود، اما باید دانست که شیر نمادی شگفت انگیز در اندیشه مولاناست. شیر در غزلیات شمس در مفهوم تجلی الهی یا به قول دکتر پورنامداریان «فرامن» یا همان حق به کار رفته است که با تجلی خویش، هستی موهوم و مجازی مولانا را در هم می شکند و او را به وصال و جذبه می رساند. مولانا در غزلیات شمس بارها خود را به شکل آهو یا خرگوشی تصور می کند که در چنگال شیری قوی و درنده اسیر و گرفتار است:
چوشیر پنجه نهد در شکست آهوی خویش
که ای عزیز شکارم چه خوش بود به خدا
هین هله شیر شکار پنجه زمن بر ندار
هین که هزاران هزار منت آن بر منش
ادامه حکایت با درج اصطلاحات و مفاهیم عمیق عرفانی مانند اخلاص، آفتاب، باز، عنقا، شاه، عقل، ماه و... همراه است که بررسی آنها به تفصیل بسیار نیاز دارد و از اهداف این مقاله نیست.
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه
عمرو به چهره مبارک مولای متقیان آب دهان انداخت؛ همان چهره ای که مایه افتخار پیامبران و اولیای خداست و موجودات هستی به او سجده می کنند و ماه غلام آن چهره زیباست:
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی (سستی)
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بی محل(نابجا)
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
آنچه دیدی که مرا زآن عکس دید
در دل و جان شعله ای آمد پدید
علی(ع) از جنگ باز ایستاد و حریفش از کار او شگفت زده شد و گفت: چرا در کشتن من توقف کردی؟ حتی اگر نگویی وجود مانند ماه تو، نور معرفت بر من تابید و دلیل آن را فهمیدم و آتش عشق بر جانم انداختی:
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی؟
در مروت ابر موسیی به تیه(بیابان)
کامد از وی خوان و نان بی شبیه
ابر موسی پر رحمت بر گشاد
پخته و شیرین بی زحمت بداد
تو شیر خدا هستی و در مروت و جوانمردی مانند ابری که بر موسی غذای آسمانی (مائده) می بارید به ما غذای معرفت می بخشی. در این ابیات اشارتی به سوره مبارکه مائده و
آیه 57 سوره مبارکه بقره است:
ای علی که جمله عقل و دیده ای
شمه ای واگو از آن چه دیده ای
تو از تصرف وهم و خیال که ما گرفتار آنها هستیم رَسته ای. تو عقل کل هستی و به عین الیقین حقیقت هر چیزی را درک می کنی می بینی. پس از دیده هایت رمزی به ما بگو:
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
با حلم و علم خود ما را از آلودگی های جسم خاکی و ملزومات آن، یعنی وهم و خیال دور کردی و به ما دانش بخشیدی:
بازگو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشم های حاضران بردوخته
تو بازی شکاری هستی که با پرواز در عرش الهی، اسرار هستی را از کردگار بی همتا می یابی در حالی که دیگران از دیدن آن حقایق چشمشان بسته است:
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سوء القضا حسن القضا
نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/5/20 و ساعت 8:16 صبح |
نظرات دیگران()